علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

علی و سرما خوردگی طولانی مدت

سلام پسر گلم الان حدود دو هفته است که بیماری و هنوز بهبودی کاملتو بدست نیووردی .  چند روز پیش کمی بهتر شدی ولی باز مثل اینکه دوباره سرماخورده باشی علائم آبریزش بینی و نا آرامی و بی قراری و از همه بدتر خس خس سینه که خیلی واضح بود صداش شروع شد.......منو بابایی خیلی نگرانت بودیم اصلا غذا نمیخوری و وزنتم کم شده ... چند روز پیش بردمت پیش چشم پزشک خدا رو شکر گفت :مجرای اشکیت بسته نیست و تنگه فعلا نیازی به عمل نداره فقط تو سن 4 سالگی باید دوباره معاینه بشه ما هم کلی خوشحال شدیم و خدا رو شکر کردیم  ... ولی گلم امشب که بردمت پیش متخصص اطفال بر خلاف ذهنیتمون گفت : اصلا وضع سینت خوب نیست و همین امشب باید بستری شی منو بابایی کلی نگران...
24 اسفند 1390

روز حماسه ساز

سلام گل نازم  بالاخره پنج شنبه شب کسی در خونمونو زد و ما را از تنهایی درآورد اونم کسی نبود جز دختر عموی مامان (خاله زهرا) وقتی اومد خونه کلی شما ذوق کردی و وقتی صدای آیفونو شنیدی دویدی جلو در و گفتی : بابایی بابایی ........   سلام گل نازم  بالاخره پنج شنبه شب کسی در خونمونو زد و ما را از تنهایی درآورد اونم کسی نبود جز دختر عموی مامان (خاله زهرا) وقتی اومد خونه کلی شما ذوق کردی و وقتی صدای آیفونو شنیدی دویدی جلو در و گفتی بابایی بابایی ........... آخی عزیزم چقدر بیتاب بابایی هستی .... وقتی خاله زهرا رو دیدی با وجودی که خوشحال بودی ولی احساس غربیگی کردی و تو بغلش نرفتی ... شب تا دیر وقت بیدار بود...
15 اسفند 1390

سفرنامه عتبات عالیات

تقدیم به پیشگاه مقدس  حضرت بقیه الله العظم (عج) که منتظران حضرتش با دلی خونبار از درد هجران او با دیدگانی اشکبار از طول انتظار سر هر کوی و برزن ،دیار "یار" را جستجو میکنند تا روزنه ای به کوی وصالش باز یابند. وتقدیم به پسر گلم باشد که در آینده بخواند و بداند  که کجا ها  رفته و لذت ببرد.   شب قبل از حرکت: عزیز دل مامان شب چهارشنبه قرارشد روانه دیار عاشقان شویم .تا لحظات آخر (دقیقه 90 )منتظر موندیم ولی گذر نامه آقا جون حاجی نیومد و متاسفانه آقاجون نتونست تو این سفر معنوی همراه ما باشد همگی خیلی ناراحت بودیم با آقا جون بیشتر خوش می گذشت .مسئول کا...
8 اسفند 1390
1